معنی نوعی پلیمر
حل جدول
فرهنگ عمید
فرآوردۀ حاصل از پلیمریزاسیون،
فرهنگ معین
(پُ مِ) [فر.] (اِ.) مولکول عظیم - الجثه ای که از مولکول های ساده با جرم مولکولی کم ساخته شود، بسپار. (فره).
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی (پلیمر یکنواخت) بسپار یکنواخت
لینییر پلیمر
انگلیسی (پلیمر زنجیری) بسپار زنجیری بسپار
نوعی
نوعی در فارسی سردکی گنی گونه ای جوری
فارسی به انگلیسی
Polymer
لغت نامه دهخدا
نوعی. [ن َ / نُو] (ص نسبی) منسوب به نوع. مقررشده برای نوع. (ناظم الاطباء). مربوط به نوع: صورت نوعی. حرکت نوعی. (فرهنگ فارسی معین): من ِ نوعی.
صورت نوعی
صورت نوعی. [رَ ت ِ ن َ / نُو] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) صورت نوعیه. جوهر حال است در هیولای ثانی و آن جوهریست داخل در جسم و مبداء بود آثار آنراچون روشنائی و سوزندگی و بدین صورت است که نوع اجسام مختلف شود. جوهریست بسیط که وجود آن بالفعل تمام نشود بدون آنچه در آن حلول یابد. (تعریفات جرجانی).
فارسی به عربی
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
418